پارس زیگورات
پارس زیگورات

پارس زیگورات

آتش خشم

ماه از پس پرده نیامد به در 

رسوایی به پا شد در این دیار بار دگر 

                  

آسمان گشت تیره و تار

دیگران را نماند بردوام  و برقرار  


در این خاک ظلمانی بپا شد  آتش خشم 

برخیز و نگذار بسوزی در این آتش خشم 


سکوت سهمگین را در این زمان بشکن 

نفس بکش فریاد کن نترس از این بیداری 


آسمان ها

آسمان ها خفته از بیداری

آسمان ها مرده از بی تابی 

آسمان ها پر از تنهایی 

آسمان ها عاری از زیبایی

آسمان ها خسته از رسوایی 

آسمان ها خفته از بیداری 

              ***             

آسمان ها از زمین بیزارند 

آسمان ها از هوا دلزارند 

آسمان ها بامداد بیدارند 

آسمان ها از دروغ سر شارند 

آسمان ها پر از فریادند 

آسمان ها خفته از بیداری 

              ***             

آسمان ها گو خفته از آرامش 

آسمان ها بی ذوق می خوانند از عشق 

آسمان ها از سکوت می خوانند 

آسمان ها فراری از احساسند 

آسمان ها رنجور از دلهایشان 

آسمان ها خفته از بیداری 

              ***             

نوروز

نوروز همه شما ایرانیان عزیز پیروز باد 

قصر خاکستری ...

این قصر حکایت دارد حکایتی بلند 

این قصر مخوف ترسناک است 

این قصر میچرخد خلاف حرف

این قصر غبار خاکستر بر رویش جا مانده 

این قصر مردمی دل خون میدارد 

این قصر اتشی نیمه خاموش دارد 

این قصر دیوارانش سر به فلک میزنند 

این قصر روی گنجو مردم فقیر میدارد 

این قصر اوازی بی روح می خواند

این قصر فریادی پر از سکوت میدارد 

این قصر صدایی بی صدا دارد 

این قصر رگی پر از بی خونی میدارد

این قصر افتابی زیر سایه ای دارد

این قصر  با عشق باقی میماند 

اما پاسبانش نماند تا ابد  

این قصر جاودان می ماند 

رفتند اما نه ...

روزگاران رفتند اما مردم نه

مردم رفتند اما روزگاران نه

عاشقانان رفتند  اما عشق نه

ماهی ها رفتند اما  آب نه

باد ها رفتند اما خاک نه

شب ها رفتند اما ماه نه

روزها رفتند اما خورشید نه 

زمستان ها رفتند اما سرما نه 

تابستان ها رفتند اما گرما نه 

حاکمان  رفتند اما مردم نه 

مردم میروند اما ایران نه 


حکایت غریب است این دفتر دنیا که رفتند اما نه ...